شهر به مانند خانه ای است بزرگ و دارای چندین اتاق و حیاطی وسیع، با باغچه و درختانی سبز و شاداب و حوضی در میان حیاطش که گلدانهای رنگارنگ احاطه اش کرده،اما همانگونه که همه مان آرزو داریم خانه ای پراز آرامش و زیبایی داشته باشیم، شهر نیز می خواهد که  برای شهروندانش با خود آرامش، نشاط و پویایی به ارمغان بیاورد. این آبادی و زیبایی خانه وقتی محقق می شود که  ساکنین خانه ، این منزل را دوست داشته باشند و برای زیبایی و به روز ماندن و جذابیتش تلاش نمایند.

این خانه به مانند هر مجموعه زنده قوانینی هم حتما دارد .اینکه درختانش چه روزهایی نوبت آبیاری شان است و زباله هایش چه ساعتی باید درب منزل گذاشته شود،لامپهای حیاطش کی روشن شود،آب حوضش کی تعویض شود، فرشهایش هر چند ماه یکبارباید شسته شود و سیستم لوله کشی و ذخیره آب مناسبی داشته باشد.سیستم فاضلابی داشته باشد که بتواندپاسخگوی بهداشت خانواده باشدو در کل با خود آرامش، آسایش و نشاط برای ساکنینش داشته باشد.

حال حکایت شهرهاست، که باید برای شهروندانش امنیت، آسایش و امید به زندگی و جذب توانمندیهایشان را فراهم کنند. اگر که شهرنشین بتواند  با شهری ارتباط دوسویه بیابد ،قوانین ساکن شدن در آن را بیاموزد و بداند که درختان شهر قوانین خود را دارند، پسماند و آبنماهای شهر برای او ساخته شده اند، و پایه های روشنایی خیابانها با عوارض وی به محیط روشنایی می بخشند، برای رعایت آن قوانین تلاش می نماید و به سایر شهروندان برای رعایت آن قوانین یاری برساند، می توان وی را «شهروند» آن شهر قلمداد کرد.

«شهروند» با «شهرنشین» هم معنا نیستند. «شهروند» مرحله تکامل یافته «شهرنشین» است. هر ساکن شهری را می توان شهرنشین دانست اما هر شهرنشینی را نمی توان شهروند دانست.

شهروند امروز در قرن بیست و یک میلادی بیش از هر زمان دیگری به شهری انسانی و محیط مطلوب برای زندگی جمعی نیاز دارد و جوامع شهری ما نیز باید برای رسیدن به چنین نقش مهمی تلاش خود را با تمام ظرفیتهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی اش به سرانجام برساند.

هدف مدیران شهری باید ایجاد فرصتهای مناسب برای دستیابی به مشخصات« شهروند» باشد،فعالسازی و بهره بردن از تمام ظرفیت برای زندگی در شهری سالم ماموریت اصلی مدیران شهری است. شهری که نیازهای لازم جهت معنویت،اخلاق و محبت و تکریم شهروندانش را تامین می کند و ملاک رویکرد شهروندانش روابط اجتماعی سالم و مسئولانه شهروندانش است.

ما باید شهرهایمان را به سمت انسان محوری،مراقبت دائمی از محیط زیست شهری و توسعه پایدار جهت دهی کنیم. شهرهایمان باید محیطی باشند برای تقویت نهاد شهروندی و متعاقب آن تقویت نهاد خانواده و پیوندهای آمیخته به کرامت انسانیو مدنیت معنوی و رفاه و زیبایی در حد اعلای خودش.

تلاش باید شود که خشونت در ارکان شهرها زدوده شود و شهرنشین هایمان آگاهانه درک کنند که شهر فقط محلی برساخته از آسمانخراش و مراکز خرید و فروش مجلل و پارکهای خرم و مدرن و بزرگراه های طبقاتی و سازه های غول آسا نیست بلکه حد غایی شهرهای ایده آل، انسانی تر شدن ارکان تشکیل دهنده آن و تکریم اخلاق و ایجاد آرامش ساکنینش است.

اگر چنین رخ دهد شهرنشینان ما شهروند شدن را تجربه خواهند کردو از درک ابعاد آن بهره خواهند برد. شهروند امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز به زندگی جمعی و محیطی انسانی دارد.باز هم در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت.