شهر فقط یک سکونتگاه شهروندان محسوب نمی شود بلکه از روح شهروندانش هویت خویش را کسب می کند. در واقع روح شهروندان و شخصیت آنها در زوایای پیدا وناپیدای شهر خود را به نمایش می گذارد.ابتدا این روایت جذاب تاریخی را با هم بخوانیم :

«می گویند روزی حکیمی کنار دروازه شهرش نشسته بود. مرد غریبه ای به او رسید و گفت: سلام، من ساکن شهری دیگر هستم که قصد مهاجرت به شهر شما دارم. شهر شما برای مهاجرت چگونه شهری است ؟ حکیم از او پرسید :اهالی شهر شما چگونه بودند؟ غریبه پاسخ داد : متاسفانه من از تنگ نظری و ریاکاری و صفات بدشان خسته شدم و قصد پناه آوردن به شهر شما دارم . حکیم بلافاصله گفت : اتفاقا مردم  شهر ما هم همین صفات بد را دارند .

 حکیم به هر طریقی بود او را از مهاجرت به شهرش منع کرد. غریبه که چنین شنید،دلزده و سرخورده از رفتن به شهر حکیم منصرف شد.

روز دیگر، غریبه ای دیگر قصد ورود به شهر حکیم را داشت. مرد عالم از غریبه همان سوال را  پرسید: مردم شهر شما چگونه بودند که قصد ورود به این دیار کرده ای؟ مرد گفت :مردمان دیار ما خوش اخلاق، راستگو و دوستدار علم و معرفت بودند. حکیم که دید این مرد غریبه می تواند برای شهرش مفید باشد و با خودش صفات حسنه وارد شهر سازد، با خوشرویی گفت: ای مرد خوش آمدی! اتفاقا مردم شهر ما هم همین گونه اند . و او را تشویق کرد که به آن شهر مهاجرت کند.

در این مثال نمادین به خوبی تاثیر مستقیم هویت شهری بر اخلاق ساکنین شهرها نشان داده شده است. مرد حکیم چون دید که ورود شخص اول ، بر فرض اینکه او انسانی شریف و نیک سیرت باشد ، اما چون در دیاری با صفات مذموم زیست کرده ، مانع ورود اوشد ، چرا ؟ به این دلیل که می دانست که شخصیت فرد مانند آیینه ای غبار گرفته از پلیدی های موجود در شهرش، مکدر و چرکین است.

و بلعکس، وقتی که دید غریبه ای دیگر از شهری با صفاتی بهشتی قصد ورود دارد، چون می دانست که در زیر سایه شهری با اخلاق حسنه عمری را سپری کرده و نیکی بر روح و کالبدش نقش بسته ، پس ورودش را خوشامد گفت.  

بنابراین شهرها ،هویتشان را وامدار فرهنگ ساکنینشان هستند.

لختی بیندیشیم، آیا روحیه مردمان یک شهر که در آن درختان بسیار روییده و سبز و خرم و درختانش به آسمان سر می سایند با مردم ساکن در کویر که آرزوی روییدن حتی خاربُنی در تپه های بیابانها دارند یکی است؟ مسلماً نه ! این تفاوت اخلاقی خودش را در معماری شهر، بازار شهر، بازیهای کودکان شهر،متلها و روایات کهنسالان شهر و غذاها و پوشیدنی های ساکنین شهرها تاثیر می گذارد. بنابراین شهر و شهرنشینانش ، بر هم می تابند ، همزمان  و در رابطه ای مستقیم.

شهر به عنوان مهمترین جلوه تمدن بشری ،بازتاب دهنده کامل اندیشه، روحیات و خلقیات ساکنینش است.منظر و روح شهر بر ادراک و رفتار و کردار ساکنین شهر بازتاب دارد. همانگونه که پیچیدگی های روحی ، اخلاقی و خلاقیت برآمده از اعماق تاریخ و روانشناسی بر گوشه گوشه شهر تاثیر مشهود دارد. تفاوت معماری شهرها برآمده از همین تاثیر مستقیم نگاه و اندیشه شهروندانش است. به معماری بافت تاریخی شهر بوشهر نگاهی بیفکنیم، روح بازرگانی، تعامل و گفتگو و قرابت و صمیمیت روحی که در میان اهالی بوشهر قدیم رواج داشته ، خود را در معماری بافت تاریخی چهار محله شمالی شهر بوشهر به خوبی نشان داده است .همانگونه که معماری میدان امام اصفهان برساخته از روح پیچیده و فن سالارانه اهالی شهر اصفهان است.همانگونه که در طول تاریخ دیار خراسان ، شهروندانش اندیشه ای ادیب پرور، سخنور  و فرهنگ دوست و معنوی اندیش داشته است.