توسعه ، موضوعی که سالهاست ذهن بسیاری از اندیشمندان که خواهان پیشرفت جوامع هستند را به خود مشغول داشته است. خاورمیانه  منطقه ای که زمانی محل پیدایش تمدن های بزرگ و سرنوشت ساز بشری بود، امروز تبدیل به محلی برای زایش عقب افتاده ترین نحله های فکری و حضور سیستمهای حکومتی عشیره ای و صحرایی شده است. منطقه ای که جنگ در آن سرپایان یافتن ندارد و شهروندانش در گرداب پدیده هایی چون جنگ، داعش، تجارت سیاه نفت،مهاجرت، ترور، کشتار ،فرار مغزها و ... گرفتار آمده اند.

در اغلب کتبی که تا به امروز درباره توسعه و ابعاد مرتبط با آن نوشته شده است ، بر یک فرض اساسی  و لازم الاطلاق تاکید شده است و آن این است که :«متصدی واقعی و اصلی توسعه دولت است». این نگاه برخاسته از دیدگاه ماکس وبر به مفاهیم دولت  است. اندیشه های وبر ،غالب ترین و پربحث ترین تحلیلها درباره ساختار و مفاهیم مرتبط با دولت است که به عنوان  اصلی ترین متون فرادست مرتبط با دولت مورد بازخوانی قرار می گیرد.

به زعم معتقدان به «دولت ،مسئول توسعه» ، این دولت است که با برنامه ریزی قوی و هدفمند خود سکان توسعه را در جوامع به دست می گیرد.

اما سوال اینجاست که دولتهای مستقر در خاورمیانه با آن دولتهایی که در مطالعات توسعه و اندیشه های ماکس وبر درباره آن به تفصیل بحث و جدل شده است، ارتباطی دارد؟

 اینکه مسئول توسعه پیدا نکردن خاورمیانه و بروز این همه جدالها ، نزاعها و عقب افتادگیها ، آیا حاصل از این است که هنوز متصدی توسعه در این کشورها مشخص نشده است ؟ آیا مثلا در مدل دولت کودتا محور پاکستان ،دولت باید متصدی توسعه باشد یا بازار قاچاق محورش؟ یا اینکه اگر عربستانی که امروز در پی احداث مرتفع ترین برج بشری به ارتفاع یک کیلومتر در شهر جده است ، مشکل از بازارش است یا اینکه مشکل از ساختار حکومتی بادیه نشینش که سرانه توزیع ثروت در آن این چنین نابرابر است؟  یا در واقع اساس مشکل خود "دولت"های خاورمیانه است که کار را تا بدینجا رسانده است که ثروتمندترین ژئوپلتیک جهان ، محل تولد عقب افتاده ترین افکار داعشی جهان است.

دولت در خاورمیانه ،نه یک پیکره واحد ، بلکه مجموعه ای متناقض از گروههایی است که در بسیاری از مراحل با یکدیگر دارای اختلاف و چالش هستند و این تناقض مساله ای است که در مطالعات توسعه نباید آن را نادیده گرفت.